محمدصدرامحمدصدرا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک

غرق در خوراکی ها

امروز میخوام عکس محمد صدرای عزیزم و در حال خوردن خوراکی های دلخواهش نشون بدم. محمد صدرای ما عاشق لبنیات هست یه جوری که مجبورمون میکنه ظرفش وکامل بهش بدیم ، بیشتر از همه دوغ و ماست اگه هم از جلوش برداریم خیلی ناراحت میشه و میچسبه بهمون از خوراکی های ترش مزه هم خوشش میاد اما بعد ازخوردنشون اینجوری میشه تنقلات غیر مجاز تا آنجا که ممکنه بهش نمیدیم اما بعضی وقتها متوجهشون میشه و وقتی پاکتش و جلوش میگیریم اینطوری میشه بعد فرار میکنه کامل که خورد اینطوری خوشحال میشه ...
22 ارديبهشت 1394

اولین مسواک

سلام پسر گلم دیشب برای اولین بار از مسواک های معمولی استفاده کردی. قبلا برات از مسواکهای انگشتی استفاده میکردیم اما تا داخل دهنت میکردیم انگشتمون و گاز میگرفتیم بخاطر همین مجبور شدیم زودتر از این مسواکها استفاده کنیم. با دقت نگاه به آبجی میکردی و هر کاری با مسواک میکرد تو هم انجام میدادی   ...
18 ارديبهشت 1394

عکسهای آتلیه

سلام بزرگ مرد کوچکم این عکسهارو دی ماه پارسال گرفتیم ازت ولی چون دسترسی نداشتم به اینترنت حالا میگذارم . انقدر خوش خنده بودی که خانم عکاس همش دلش میخواست عکست بگیره ولی ما همین دوتا رو چاپ کردیم:   ...
8 ارديبهشت 1394

بدون عنوان

سلام پسر گلم. خیلی وقت بود میخواستم از شیرین کاری این روزهات بگم اما راستش خیلی مشغول بودم. فکر نکن از یاد تو غافل بودم. شاید بیشتر وقتم بخاطر تو گرفته بود.از اوایل اسفند پارسال دوباره عفونت ریه اومد سراغت. هرچی دارو خوردی خوب نشدی. آخر باعکس از ریه هات دکتر گفت ریه سمت چپت عفونت شدید کرده. بستری شدی. روزهای بستریت خیلی سخت بود. مریضی تو از یک طرف. شیطنت هاتو بهونه گرفتن هات هم یک طرف اونقدر اذیت کردی که شب آخری سرم دستت کج شده بود. برای اینکه رگ دستت و پیدا کنند چند بار سوزن توی دست و پات کردند تو با اون چشمای نازت التماسم میکردی پرستارها ازم میخواستند دست و پاتو محکم بگیرم . اونقدر احساس ناتوانی میکردم که تکیه دادم به پایه های تختت و بلن...
6 ارديبهشت 1394
1